مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.» مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.» سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت! زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.


ابوالقاسم کریمی گاو ,دم ,هم ,مرد ,کوچکتر ,باز ,در طویله ,باز شد ,طویله که ,که در ,در تماممنبع

24 حدیث گرانبها درباره مسلمانان واقعی

40 حدیث گرانبها در خصوص دشمن و دشمنی

ترانه دویدیم و دویدیم/ابوالقاسم کریمی

مطالب و آمارهای تکان دهنده از وضعیت بحران آب در ایران/بخش اول

20 دلیل مهم که چرا بحران آب باید برای همه ایرانیان مهم باشد؟؟

برای زندگی شادتر تحریم فیلم ، ماهواره و تلوزیون

پرداخت هزینه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تفریح شادی دانلود اهنگ عکس فیلم خنده دار خرید انواع بهترین شیر برقی پنوماتیک کرونا ویروس آموزش و یادگیری طراحی انواع آرم و لوگو اولین وبلاگ مد برای gta گله از من نکن خیابون ارزان کده لاک رزوه