چند قورباغه از جنگلی عبور می‌کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به آن دو قورباغه گفتند: «که دیگر چاره‌ای نیست، شما به زودی خواهید مرد.» دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه‌های دیگر مدام می‌گفتند که دست از تلاش بردارند چون نمی‌توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته‌های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد. اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می‌کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد می‌زدند که تلاش بیشتر فایده‌ای ندارد او مصمم‌تر می‌شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرف‌های ما را نمی‌شنیدی؟» معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند


ابوالقاسم کریمی قورباغه ,گودال ,ها ,بقیه ,بیرون ,تمام ,قورباغه ها ,از گودال ,دو قورباغه ,بقیه قورباغه ,داخل گودالمنبع

24 حدیث گرانبها درباره مسلمانان واقعی

40 حدیث گرانبها در خصوص دشمن و دشمنی

ترانه دویدیم و دویدیم/ابوالقاسم کریمی

مطالب و آمارهای تکان دهنده از وضعیت بحران آب در ایران/بخش اول

20 دلیل مهم که چرا بحران آب باید برای همه ایرانیان مهم باشد؟؟

برای زندگی شادتر تحریم فیلم ، ماهواره و تلوزیون

پرداخت هزینه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مووی مرکز لیزر موهای زائد نیاوران اخبار جامع صنعت ساختمان ملی موویز آشپزخونه رشته مترجمی هر چی که بخوای appwebseo معرفی کالا فروشگاهی فروشگاه